چرا هیشکی بر نمی گرده؟

ساخت وبلاگ
برای پا درد حاج خانوم بردمش دکتری که جامعه ی لاش ی پزشکی کشور معتقد بود دستش شفاس و بهترین تحفه ی روزگار.از یک ماه قبل وقت گرفته بودم و ساعت یک‌ قرار بود بیاد.تو یه بیمارستان تو قلب پایتخت.این که یک نیومد و سه اومد بماند.اینکه کلینیکش جا برا سوزن انداختن نبود هم بماند . اینکه ادم هایی با وضعیت هایی تو اونجا می دیدم که حاج خانوم بینشون یوسین بولت بود هم بماند.ولی مرتیکه این چه وضعه ویزیت کردنه؟ یه اتاق بزرگ.با پنش تا اتاق.تو هر اتاق یه بیمار نشسته بود.خودش رو تخت پادشاهیش جلوس کرده بود و عنتر منترای تحت آموزشش هم کنارش در حال مالیدن و یاد گرفتن که چگونه دیوس روزگار باشیم.باورت میشه حتی نمیومد به بیمار ها نگاه کنه و از جاش بلند نمیشد؟ همه رو داده بود به عنترای مجیز گوی دورش و خودش رو صندلی فقط عکساس رادیولوژی بیمارا رو میدید.عکس پای حاج خانوم و دید و گفت ارتروز پیشرفته .که باید عمل پروتز بشه و سی سی کی یا همچین چیزی.البته که من حاج خانوم و زیر دست تیغ این جلاد ها نمیدم اما فهمیدم خودم رو به موتم بودم سمت این بیمارستان نباید اومد.مرتیکه ی لاش ی. حتی همین نتیجه ی کار که مثلا طرف تو چه وضعیتیه رو هم به شاگرداش میگفت که بیان به همراه بیمار بگن. من ر یدم تو‌ اون پولی که در میارین فی الواقع.یه رفیقی داشتم آقاش تو بیمارستان میلاد کار میکرد و میگفت روزی هفتاد تا بیمار ویزیت می کنه.همیشه می خندیدم و می گفتم زر مفت میزنه‌. الان فهمیدم چطوری هفتاد نفر و تو دو ساعت ویزیت می کنن این یزیدا.لاشخورای کفتار صفت.بله ایشون پزشک حاذقیه و از رو مهارتش بدون دیدن بیمار و با یه نگاه به عکس سریع می گفت چی به چیه.اما من ری دم تو مهارتش که بلد نیست پاشه بیاد عین ادم ویزیت کنه بیمار و وقت بزاره براش. + چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 66 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1402 ساعت: 9:30

همنشینی دو‌ساعته با رفیقمون محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی هم از شیرینی های روزگار بود که نصفش‌ تو کوچه مدرسه گذشت و نصفه بیشترش تو بلوار فردوس . حاجی شما که زاده ی مملکت چار فصلمون بودی و سیتیزن قونیه و اکثر اشعارتم رنگین کمونی بود و تقدیم به استاد و مرد زندگیت ! محمد بن علی بن ملک‌ داد تبریزی و بعد عروجش و پر کشیدنش هم تارگت شعرات بود واسه پیرهای جایگزین باور کن که یه درصدم از لطفتون تو قلبمون کم نشد. باعث شد بیشتر ازت بشنویم و بخونیم و اشعاری که هزار باره ازت شنیدیم و هزار و یک باره بازم بشنویم این بار و شعرارو به قول امیر سود بخش میل کنیم جای فقط خوندن.حاجی تو حتی اخرین شعر دفتر اخرت هم واسه پسرت بود .همون شعر غم انگیز رو سر بنه به بالین... ضد زن بودی و با جمعیت نسوان حال نمی کردی و ریش پشم نقطه ی شور انگیز زندگیت. و چقدر بیشتر از شما از معشوقتون خوشمون اومد.جناب تبریزی.که واقعا اگر نبود شمایی نبودی.چقدر اومدن این پیرمرد بد اخلاق، عجیب غریب بود و چقدر رفتنش هم مثل اومدن و موندنش عجیب تر. مسخرست اما من و یاد فیلم سوپراستار و اون دخترک انداخت که اومد و غیب شد. من شمسم.خودم و شمس می بینم و خورشید روزگارمم.اخلاقای بدش و ادیت کردم و یه خورشید درجه یکم. واسه همینه که شاید نارنجی برام یه دیوان بسراید. به اسم دیوان یک ادم جامانده. عاشقانه تر ازین حرکت در جهان عشاق وجود داره که هزار تا شعر بگی برای معشوقت و اسم کتابتم بزنی به اسمش و بشه دیوان شمس؟هیتلر یا کیم جونگ اون یا کوروش کبیر؟ کوچه ی بعدی برای رفتن به تاریخ در انتظار است.+ پادکست های جا مانده ای . اون سمت چپ به موضوعات اضافه شد. +  چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 66 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1402 ساعت: 9:30

دیدن فیلم های جیرانی همیشه برام جذاب بوده . دنیای نویی که این پیرمرد و هفتاد و چند ساله می سازه . ایده های خلاقانه ای که هنوز براشون ذوق زده هست برای من شگفت انگیزه . شور ساختن و خلق کردن و تو اکثر کاراش می بینم . فیلم آشفته گی هم جزو همین تجربه های حال خوب کن من بود .از نوع فیلم برداری کج و کونجول فیلم که از اولش برای بیننده عجیب میاد گرفته تا موسیقی و دنیای سرد و خلوتی که انگار متعلق به هیج زمان و مکان خاص نیست تا داستان جنایی و معمایی و عاشقانه ای که مختص به خود جیرانیه برای من تجربه ی دلپذیری بود . +  پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   |  چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 77 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1402 ساعت: 9:30

فیلم بشارت برای یک‌ شهروند هزاره سوم برخلاف اسم‌ جذابش زباله ای بیش نبود. با این‌ همه بازیگر معروف و کارگردان خوب بعید بود همچین سمی.احساس می کنم برای گروه سنی شیش تا نه سال این فیلم و‌ ساخته بودن.

+  چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   | 

چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 46 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:31

به قول اقای مددیان عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه که در راستای براورده شدن این یک دنیا تلاش های بسیار و پُر ثمر انجام می دیم . مثل وقتی که فلش و آماده ی شلیک کرده و عین یه برنامه ی مُدَون و قوی جندین بار نقشه رو بالا پاییین کرده و یکهو پخش کرده تا بشه یه ریزه کاری کنیم چشما بخندن . جشمای طلایی . آخه همه انگشترن شما نگینی .بمون تا نفس بکشم و می مونم که یه دنیا عشق از تئوری یه عمل در بیاریم . آدم حسابیه روزگار . محبوب سال های قحطی عشق . خوشحالم آفریده شدی که بیای و بشینی تا دورت بگردم . که آفریده شدی تا در طول بیست و چهار ساعت هی بگم چکار می کنن آدم هایی که ندارنت تو این روزگار؟ چه دنیای خسته کننده و حوصله سر بری دارن حصرت عباسی . +  جمعه بیستم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   |  چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 46 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:31

شدیم رفیق شیشِ نادر و از کودکی و چوپونیش باهاش بزرگ شدیم و شدیم سپه سالار سپاه با جدید ترین تاک تیک های روز دنیا . چار چار دوی لوزی . در زمانی که مام وطن زیر دست کفتار های گرسنه هر تیکش به یه شکلی کنده می شد و مال خود می شد . یکی بود که بزرگ شد و بزرگی کرد و حیف که آبادانی بلد نبود و مَرد رینگ بود و هوک چپ و راست . مَردی که قدش شیش پا بود و حرص قدرت مثل تمام مَرد های جهان کورش کرد . در روزگاری که کور کردن راحت ترین کار جهان بود . دل سوخته ی مملکتی شدم که آب خوش از گلوش هیچ وقت پایین نرفت . هیچ وقت . گوشت قربونی . مُرغ عزا و عروسی . تیکه و پاره و خونی . برای همینه که این سال ها دیگه جونی نداره و همه چیز و رها کرده . راحت خشک می شه و راحت آلوده میشه و راحت کم آب میشه و راحت کثیف میشه . برای همینه که می خواد رها کنه و فقط تموم شه .. بیچاره وطن . بیچاره وطن .معدن طلا و پیدا کردم و در حال عشق بازی با تاریخم. و بعد هر اپیزود احساس می کنم یه عروسی خونین از نوع بازی و تاج و تخت دیدم .همچون نغمه ای از یخ و آتش . و این حال سر خوش و مدیون توام . با سلیقه ی بی بدیل، کهکشانیه کار درست،آدم حسابیه عزیزه دل اینجانب .بشینیم بین مولانا و‌‌ صدام حسین و هیتلر یکی و انتخاب کنم.چه انتخاب جذاب و عجیبی حاجی. +  جمعه بیستم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   |  چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 42 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:31

همین چند شب پیش بود از بازیش نوشتم که چقدر دوست داشتم . بعد حالا خبر مرگش .. قلبم درد گرفت بعد از خوندنِ این خبر ..

+  یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   | 

چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:16

"همه عاشق قدرتیم همه تشنه‌ایم به دنبالشیم چون قدرت به آدم اجازه پرواز میده چون به تو چیزی میده که نیستی هرچقدر زشت اما دیگران بهت احترام میذارن با همه کمبودهات با همه پلیدی‌هات اما کم کم عاشقت میشن..."

قورباغه

+  یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   | 

چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:16

سریال جدیدی که شروع کردم به دیدن اسمش هست یاغی.ساخته ی محمد کارت.که قبلا ازش فیلم شنای پروانه ( کلیک) رو دیده بودم.محمد کارت تو شنای پروانه نشون داد توانایی بینظیری تو بازی گرفتن از نا بازیگرا داره.شناختش از فضای جنوب شهر یکی از پوین های مثبتیه که این کارگردان داره و‌ قبلا هم تو فیلم قبلیش نشون داده بود.اینکه بتونی تو فضای جنوب شهر از بازیگرایی که مخصوص به همون فضان بازی بگیری کار هرکسی نیست.کاری که قبلا تو سریال های عطاران دیده بودم.مثل خانه به دوش و متهم گریخت.اینکه اپیزود اول یک ساعت و نیم بود تایمش و خیلی نفهمیدم دلیلشو! بله تو سریال های اونور اپیزودی دارن به نام پایلوت که میسازن تا بازخورد هم شبکه هم بیننده بگیرن تا بتونن بقیه اپیزود ها رو پخش کنن.همجبن سیستمی نه تو ایران هست نه خواهد بود پس دلیل اضافه بودن این اپیزود اول و نفهمیدم.پارسا پیروز فر بازیگر خوبیه امیدوارم کارگردان ازش بازی گرفته باشه نه مثل این اپیزود و حرکت های اسلوموشن و رخ عقاب و ظاهر دختر کش این بازیگر بخواد سریالش و بچرخونه. وگرنه باید جاش گلزار می ذاشت نه پارسا پیروز فرو.علی شادمان بازیگر خوبیه و معلومه برای رسیدن به این شخصیت کلی تلاش کرده و از بدن آمادش هم مشخصه.اما همچنان با نوع دیالوگ گفتنش مشکل دارم.لحن حرف زدن و صدای دو رگش تو سکانس های احساسیش خیلی بد و نامفهوم بود. و بر عکس تو سکانس مواجهش با عمش و قضیه ی راضی کردنش برای آزمایش و شناسنامه دار شدنش واقعا بی تظیر بازی کرده بود.ابرا ! هم اسم قشنگیه. +  دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۲    جا مانده   |  چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:16